برگرفته از ویژه نامه اردیبهشت 83 - دیدگاه
بعنوان فردي غير "مکتبي" و بدون وابستگي ارگانيک با نهاد هاي "سوسياليست" و "مدافع منافع کارگران و زحمتکشان" (و يا هر ارگان ديگري)، اما شاهد استثمار بخش بزرگي از جامعه؛ با تأمل بر راهکارهاي عرضه شده در بيانيه/قطعنامه ها، پرسشگر اين سوال بوده ام که آيا تئوري ها في الواقع عملي خواهند شد؟ تضاد چيست؟ آيا "ايراني" پس از تحمل يک نظام ايدئولوژيک، ديگر بار تن به نظامي "مکتبي" با نامي ديگر خواهد داد؟بي شک تمامي مدافعان راستين طبقه کارگر و سوسياليسم در ذهن سيستمي مي پرورانند که در آن رفاه عموم منظور شده باشد؛ به زباني ديگر نيّت اين مدافعان پاک است، ولي آيا مي توانند (با شناخت از بافت جامعه ي امروز) اين نيّت پاک را به دستاوردي تبديل کنند که در آن انديشه و آزادي هاي فردي مورد هجمه و کنترل قرار نگيرد؟در عمل ديده ايم که راهکارهاي اسکولاستيکي برگرفته از اسلام ناب محمدي تأويل شده آخوندها راه به جايي بجز نابودي و از همگسستگي شالوده جامعه نبرده است. جايز تامل آنکه اين منحصر به اسلام نبوده و پيش از اين خداپرستان "مکتبي" ديگر در اروپا با شکست روبرو شده و مجبور به عقب نشيني شده اند. همچنان که بازده برداشتهاي متفاوت از مارکسيسم را در چند دهه اخير ديده و نتايج اش را سنجيده ايم. البته مي توان بحث نمود که شکست م.ل. در مناطق جغرافيايي ديگر لزوما دليل بر اين نخواهد بود که ايران هم با سرنوشت مشابهي روبرو خواهد شد، مخصوصا اگر نهاد هاي سياسي-ايدئولوگ در برنامه ها و برداشت هاي خود عميقا تامل کرده و بنا به شرايط مشخص جامعه نظامي متناسب با اين شرايط طرح ريزي کنند. اما آيا چنين است؟ آيا سازمان هاي پيشرو و معتقد به انديشه مارکسيسم نظريات خود را با توجه به واقعيات روز طرح ريزي کرده و يا آنکه از کاپيتال کتابي "مقدس" ساخته و پرداخته، و انديشه مارکسيسم را تبديل به شريعتي نموده اند که فقط در نام و شأن نزول آيات با ديگر مکاتب خداپرستان متفاوت است؟ فراتر آنکه اين تعاريف (آيات) تا چه اندازه قابل درک و هضم کارگران کوره ها، ساختماني، و کشاورزي است؟