[خبر آنلاین 10 دی 1387]
شانتال موفه، نظریهپرداز سیاسی معاصر، در مقاله زیر به بررسی اشکال مختلف لیبرالیسم و چگونگی تعامل آنها با هم میپردازد و در خلال بحث خود به آراء ریچارد رورتی و جان راولز به عنوان دو نمونه معاصر اشاره میکند. آیا جداکردنِ لیبرالیسم سیاسی از واژگانی که عقلگرایی روشنگری برایش به میراث گذاشته، از یکسو، و جداکردن آن از دلالتهای ضمنیای که به واسطه پیوند دیرپایاش با لیبرالیسم اقتصادی کسب کرده، از سوی دیگر، شدنی است؟ به گمان من، برای تدقیق یک فلسفه سیاسی مدرن و دموکراتیک، این یک پرسش حیاتی است.
شانتال موفه، نظریهپرداز سیاسی معاصر، در مقاله زیر به بررسی اشکال مختلف لیبرالیسم و چگونگی تعامل آنها با هم میپردازد و در خلال بحث خود به آراء ریچارد رورتی و جان راولز به عنوان دو نمونه معاصر اشاره میکند. آیا جداکردنِ لیبرالیسم سیاسی از واژگانی که عقلگرایی روشنگری برایش به میراث گذاشته، از یکسو، و جداکردن آن از دلالتهای ضمنیای که به واسطه پیوند دیرپایاش با لیبرالیسم اقتصادی کسب کرده، از سوی دیگر، شدنی است؟ به گمان من، برای تدقیق یک فلسفه سیاسی مدرن و دموکراتیک، این یک پرسش حیاتی است.