[بخشی از پاسخ حسینعلی منتظری به اشكالات عبدالکریم سروش درباره وحي و قرآن - سفير حق و صفير وحى ]
جناب آقاى دكتر سروش دامت توفيقاته تبيين نظريه خود را اين گونه ادامه داده اند: "آيا درست تر نيست كه اين قبض و بسط را در وجود پيامبر ببينيم كه چون آموزگارى درمانگر (شفا و تعليم را قرآن دو رسالت اصلى رسول مىداند) براى دادن دروسى چند (همان نكته هاى حكمت و ميوه هاى نبوت كه او از فرط لبريزى و بهجت مىخواست با ديگران در ميان بگذارد - (يعلمهم الكتاب والحكمة) (جمعه ، 2) و گشودن گره هايى چند (كه دردمندانه و مشفقانه از آنها رنج مىبرد - (عزيز عليه ما عنتم) (توبه ، 128) به بعث و انگيزش الهى پا به مدرسه اجتماع مىگذارد و به تعليم جاهلان و درمان بيماران مىپردازد. دستمايه اصلى او همان جان پاك و زندگى پر آزمون و دل دردمند و خيال هنرمند اوست كه جبرئيل را هم (به زبانى دينى) به آستانه عقل مىكشاند و او را به رويت حقايق واپسين و بازخوانى تجربه هاى زندگى موفق مىكند. حكايت حيات و جهان را كه در چشم او اينك چهره ديگرى يافته اند، با مخاطبان درميان مىگذارد و با بهجت و بلاغت تمام با آنان از كشف هاى تازه اى كه نصيبش شده است سخن مىگويد: از اينكه جهان را روشن مىبيند و به روشنى مىبيند كه جهان بر پاى خود نايستاده است ، و همه چيز الهى است ، و او همه جا حضور همه جانبه دارد، و چون خورشيدى همه آفاق را روشن كرده است . به هرجا روكنى با او روبرو مىشوى . باد و باران را او مىفرستد، گياهان را او مىروياند، جان ها را او مىدهد و مىستاند، زندگى كاروانى است روانه به مقصدى ، آدمى را بيهوده نيافريده اند. چشمان ناظرى در عالم هست كه نيك و بد را تميز مىدهد. به خود مىنگرد كه روزى يتيمى بينوا و گمراه بود و اينك دلى روشن و جانى هدايت يافته و همسرى ثروتمند دارد و اين همه را از خدا مىبيند و مىگيرد: (الم يجدك يتيما فآوى و وجدك ضالا فهدى و وجدك عائلا فاغنى) (سوره ضحى) و سپاسگزارى و نيكوكارى را پاسخ اين همه انعام مىشمارد و به شاگردان درس شاكرى و فرمانبردارى مىدهد و از نافرمانى و منعم ناشناسى و كجروى و خودخواهى و "جاهليت " شاگردان گله مىكند... .